دینگ دینگ

مامانِ من:الو

یه خانومه:سلام.من واسه امر خیر مزاحمتون شدم!!

مامانِ من:امر خیر؟؟؟واسه کی؟؟؟اصلا" کی شمارو معرفی کرده؟؟

همون خانومه:واااااا....واسه دخترتون دیگه!!موسسه ی "خیریه"ی .......شمارو به ما معرفی کرده!!از همون موسسه ها که دخترو پسرارو واسه ازدواج به هم معرفی میکنن!!

مامانِ من(در حالیکه داشت از تعجب شاخ در میاورد):ولی من اسم و مشخصات دخترمو به هیچ موسسه ای ندادم!!

خانومه:حالا بذارین بیایم بیشتر با هم آشنا میشیم!!پشیمون نمیشیناااا!!!

مامانِ من:دختر من قصد ازدواج نداره.خدافظ !! (البته مامانم این حرفو بدون مشورت با من زد)

خانومه:باور کنین پشیمون نمیشین!! اقدس خانوم زن همسایمون این کارو واسه پسرش کرده.الانم همشون راضین!!!

مامانِ من:خدااااافظ

خانومه:خانوم توروخدا صبر کنین......

تق!!(مامانم گوشیو گذاشت)

مارو بگو تا الان فکر میکردیم فقط دختران که میترشن!!!پسرا که وضعشون خراب تره!!!

پ.ن1:از تمامیه پسران ترشیده خواهشمندیم خونسردیه خودشونو حفظ کنن و بیخودی مامانشونو آویزونه این و اون نکنن!!زشته خوب

پ.ن2:لطف کنین از زنگ تلفن ما ایراد نگیرین!همینه که هست!!!