تصمیمات جدید کبری......
روزی مادر کبری به او گفت:کبری جان حالا که انقدر خوب بین مردم معروف شدی خوب نیست که به فکر خودت نباشی و بترشی.دیگه سنی ازت گذشته.اصلا کبری رو که یادتونه؟؟؟همون دختره شلخته که کتابشو زیر بارون جا گذاشته بود!!حالا رفته تو نخ حسنک!!!!حسنک رو که حتما یادتونه؟؟؟همون که یه طویله پر گاو و گوسفند داشت.ولی این جناب حسنک که الان به خاطر اومدن به تهران و تهرانی لیزه شدن اسمشون شده آقا حسام و شدن مدیرعامل یه شرکت بزرگ گاوداری,نه تنها یه نگاهم به کبری خانوم نمیندازن بلکه تصمیم دارن با یه خانوم مهندس ازدواج کنن.تازه کبری هم به خاطر حسنک اسمشو گذاشته "کاترین"!!!خلاصه هیچی دیگه,الان کبری کلی دپرسه!بنابراین ما هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم تا کبری خانوم رو از این حال و هوا خارج کرده و دست او را در دست شخص دیگری بگذاریم....
سازمان رسیدگی به افسردگی های خاص
شماره حساب:نداریم.یعنی فعلا نداریم.حضوری خدمت برسین!!!!
نکته اخلاقی:اگه از پسری خوشتون میاد تا خودشو واستون لوس نکرده زود سیریش بشید و دو دستی(خیلی محکم)بهش بچسبید.
پ.ن:از دوستان عزیز خواهشمندیم اگه پسری میشناسن که به درد کبری میخوره تا کار به جاهای باریک نرسیده معرفی کنن.ترجیحا" هم اسمش حسام باشه...
با تشکر از حمایت شما